editorials

جفا به معماری بومی قشم

مازیار قاسمی‌نژاد


یازدهم شهریور ۱۳۹۲

اینکه می‌گویند «آن» بهتر ز حُسن

یار ما این دارد و «آن» نیز هم



ترکیب «زیبایی‌های طبیعت و مهربانی‌های مردم» جزیره قشم آدمی را جادو می‌کند. شاید بشود ادعا کرد همه‌ی کسانی که به جزیره وارد می‌شوند و در آن غور می‌کنند به نوعی با این لطف‌های بیکران خو کرده و رهایی از آن را کاری بس دشوار می‌یابند.

از سال 1376 که نخستین سفر به قشم را تجربه کردم تا سه سال بعدش که تولید کتابی مستند درباره‌ی معماری روستای لافت را با گروهی از هم‌اندیشانی از دانشگاه تهران مدیریت کرده‌ام تا هنوز که به مناسبت‌های گوناگون به اینجا سفر می‏کنم، همواره پرسشی ذهنم را به خود مشعول داشته است؛ چرا«آنِ» معماریِ بومی این خاکپاره‌ی میهن در طرح‌های امروزی آنچنان که بایسته‌ی اوست در پروژه‌های شتابان جزیره تجلی نیافته است؟ اگر از نخستین سال‌های تشکیل منطقه آزاد قشم در جزیره بگذریم، طرح‌های نوین اندک توجهی هم به ارزش‌های بومی جزیره و به طور کلی نواحی جنوبی کشور نداشته‌اند و به شکلی مشخص، تجاری‌سازی بناها و توجه به «مساحت قابل فروش» بر هر الگوی دیگری چیره شده است و با نهایت تأسف باید بگویم «درگهانیسم1» در حال بالا خزیدن از در و دیوار شهرها و روستاهای جزیره است.

با این مقدمه باید گفت معماری جدید قشم نیم‌نگاهی هم به معماریِ خودمان ندارد. سالانه هزاران مترمربع فضا در این جزیره‌ی زیبا تولید می‌شود که توجهی به مفهوم معماری، شهرسازی و روستاسازی2 محلی ندارند. معماری بومی می‌تواند برترین الگوی هر نوع ساخت‌وساز نوینی باشد اما اندوهمندانه باید گفت اشتیاق، دانش و مستندات علمی کافی در این زمینه در سپهر ذهن همگانی وجود ندارد همچنان که برای طراحان که خواسته‌های مردم خطوط آنان را جهت‌دهی می‌کنند. نیاز حیاتی به خلق ساختمان‌هایی در حال و هوای «قشمی» محسوس است.

به واسطه راهبرد طرح جامع جزیره و نگاه‌های سازمان منطقه آزاد به رشد صنایع وابسته به نفت و انرژی، ترابری در مقیاس‌های بزرگ و گردشگری انبوه، سرمایه‌های بزرگی در سطح ملی و فراملی به مناطق جنوب کشور و از جمله جزیره قشم جذب شده است. طرح‌های فراوانی برای پوشش دادن این همه نیاز، در رایانه‌ها ترسیم یا روی زمین‌ها برای اسکان کارکنان و گروه‌های خدمات دهنده به آنان پیاده شده و می‌شود. فراهم‌سازی خوراک علمی برای پشتیبانی و تضمین خردمندی و درستی این تغییرات بزرگ محسوسی دیگر است.

در سال‌های اخیر این رشد انفجاری، چهره‌ی فرهنگی جزیره را به ویژه در شهرهای قشم و درگهان در محاق برده یا محدود به برداشت‌هایی سطحی از هنر بومی شده است هر چند در جای خود ستودنی است.

پاسخ به این سؤال که آیا این احداث‌ها رنگ و بویی از فرهنگ ایرانی و جنوبی دارند بی‌تردید منفی است. هیچ ناظری -حتا با چشمان آموزش‌ندیده-، نمی‏تواند رگه‌ای از فرهنگ اصیل نوار جنوبی را در سازه‌های نو مشاهده کند. ریشه این پاسخ تنها در ناآگاهی کارکنان شرکت‌های مشاور و پیمانکار نیست، چه این گروه از حدود مناسبی از دانش برخوردارند. به نظر می‏آید در منابع الهام برای طراحان و از آنان مهم‌تر برای مدیران اجرایی و تصمیم‌گیرندگان فقر علمی داشته باشیم، همچنان که ضوابطی متقن و غیرقابل تغییر، برای مدیریت فضای شهرها و روستاهایمان نداریم، دیدگاه‌های «نه لزوماً صحیح» کمیسیون‌های «خیلی قانونی»، جهت‌گیری تاریخی فضای یک شهر را آنچنان تغییر می‌دهند که همه ما گویی در کارگاه‌های گسترده ساختمانی پایان‌ناپذیر زندگی می‌کنیم، تو گویی هیچ‌گاه قرار نیست طعمِ خوشِ زندگیِ جمعی را تجربه کنیم. گاهی وسوسه‌ی فروش تراکم و تغییر کاربری، مسوولان شهری ما را در گردابِ «چون بودجه نداریم» غرق می‌کند.

توسعه‌ی سریع جزیره، فرصتی طلایی برای طرح‌آفرینانی است که به احترام معماری محلی این مرز و بوم، کلاه از سر بر می‌دارند. فرصتی که باید علی‌رغم همه‌ی پیچیدگی‌ها و دوگانگی‌های شخصیتی‌مان، آن را غنیمت و استثنایی بدانیم. فرصتی که نسل‌های آینده به حال آن غبطه خواهند خورد.

پوشیده نیست که جامعه‌ی در حال گذارِ ما، دچار «بحران هویت» است. تا کنون صدها کتاب و مقاله و سخنرانی و مصاحبه در این زمینه منتشر شده است و شاید بتوان گفت همه‌ی‌ این تولیدات فکری به یک راهکار رسیده‌اند: «ضرورت شناخت داشته‌های خود و برنامه‌ریزی برای آینده بر مبنای خودشناسی». در این راستا لازم است تا مخازن فرهنگی کشور با وسواس و دقت، شناسایی و حفظ شوند.

جزیره قشم یک جزیره خالی از تاریخ نیست. قشم یکی از مهم‌ترین جزایر ایران به لحاظ استراتژیک بوده، دارای فرهنگی غنی و هویتی شناسنامه‌دار است که شاید آیینه تمام‌نمای اوضاع اجتماعی و فرهنگی کشورمان در سده‌های پیشین است. این فرهنگ غنی در آمیزش با قریحه سرشار هنرمند ایرانی در جای‏جای فرهنگ و هنر جزیره، گویای خموش است.

در این جزیره موضوعات بکری هست که برای دیدن آن‌ها چشم سر لازم اما ناکافی است. قشم دارای باستان‌شناسی کمتر شناخته شده‌ای است که گزارش‌های چندانی هم درباره آن منتشر نشده است.3 اگر بخواهم به شاهدی ملموس از ارزش‌های معماری بومی اشاره کنم «مسجد بومی قشم» نمونه‌ای است که به خوبی و در عمل دارای پایگاه مردمی است. مسجد در زندگی روزمره مردم کوچه و بازار همچنان حضوری پررنگ و الهام‌بخش دارد. می‏شود گفت مردم می‏کوشند در همه نمازهای پنج‌گانه و به ویژه نماز جمعه شرکت جسته و از حال و روز هم آگاه شوند.

جزیره بیش از شصت روستا و سه شهر کوچک دارد که تک‌تک آنها از دید این طلبه‌ی معماری، منابع الگوبرداری ارزشمندی‌اند که می‌توانند طراحان اهل تفکر و دارای هوش مهندسی را از انجام مطالعات پیچیده و بیهوده معاف نمایند. این سرزمین به واسطه بکر ماندن نسبی فرهنگ و تخریب نشدن بافت روستایی و کم و بیش شهری تا هنوز، با لهجه‌ای معین با ما در سخن است.

شاید در ذهن خواننده‌ی کنجکاو این پرسش ساخته شود که با این همه، چرا کمتر بدین موضوعات پرداخته می‌شود؟ به نظر می‌آید معرفی و مستندنگاری معماری و شهرسازی بومی به واسطه دشواری‏هایی که در عمل دارد، کمتر مورد عنایت پژوهشگران قرار گرفته و قلم‌ها بیشتر در راه گفتگو در باب تزیینات یا برداشت‌های شخصی از ماهیت معنوی آن‌ها فرسوده شده است تا برداشت‌های تصویری دقیق و ترسیم‌های حرفه‌ای به منظور جاودانه‌سازی این مواریث. و شاید به خاطر همین دشواری‏های اجرایی باشد که بسیاری از پژوهش‌های موجود در حوزه‏های معماری و شهرسازی ما علی‌الاصول پیش از شناخت فیزیکی موضوع، بر گرد نظریات می‏چرخند. علت دیگر این امر شاید عنایت عمومی دانشگاه‌ها و مراکز رسمی تحقیقی کشور به پروژه‌های نظری توسط دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا باشد که با توجه به محصولات و کتاب‌های موجود در بازار، به نظر می‌رسد کشش بالایی به کارهای میدانی نداشته باشند. اما حقیقت آن است که انتقال هزاران اثر معماری و بیش از صدها بافت روستایی و شهری ارزشمند کشور به هزارتوی موزه‌ها شدنی نیست و نیز نمی‏توان همه سکونتگاه‌های بومی را که به راستی همگی گنجینه آثار فرهنگی هستند به موزه بدل کرد و سپس به حفاظت از آنها پرداخت. نجات میراث فرهنگی و نجات میراث طبیعی، مستلزم مجموعه‌ای از کارهای فرهنگی-اجتماعی سترگ و دشوار است.

به اعتقاد صاحب این قلم، در نبودِ دیگران در قشم، مسوولیت بخشی از این کار بزرگ بر دوش سازمان منطقه آزاد قشم است. حمایت از طرح‌های پژوهشی میدانی و کاربردی در درازمدت موجب حُسن شهرت سازمان خواهد شد.4 به سبب حاکمیت سازمان بر جزیره و آب‌های پیرامونی و نیز به واسطه تفویض اختیارات سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور، شناسایی، حفظ، احیا، آموزش و ترویج نیز بر عهده اوست.

از دیگر سو، در حالی که بسیاری از کشورهای نوپای حاشیه دریای جنوب با بدل‌بازی و ساخت شهرک‌های فانتزی در شهرهای توریستی با عاریت گرفتن از مواریث فرهنگی ما برای خود تاریخ دست و پا می‌کنند، ما دارای تاریخی زنده‌ایم که نمی‌توان و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. مستندسازی و انتشار آثار فراوان معماری در سطح جزایر، اثبات سبقه ایران در دریای پارس است و دامنه‌ی فرهنگ ما هنوز در شهرها و روستاهای حاشیه شمالی جزیرةالعرب چون بحرین، امارات و عمان دیده می‌شود.

واقعیت آنکه دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی، سمن‌ها5 و سازمان‌های فرهنگی کشور توان کارشناسی، مالی و تشکیلاتی برای رسیدگی به همه‌ی کشور را ندارند و مقوله ترویج فرهنگی، اختصاص به یک نهاد خاص ندارد و بدیهی است که در این زمینه نیاز به همدلی و همراهی همگانی است. به نظر بنده، در یک کلام اگر سازمان منطقه آزاد قشم حقیقتاً نگران توسعه پایدار بوده و به اهداف کلان نظام در چشم‌انداز بیست ساله‌ی کشور وفادار است چاره‌ای جز «درک وضع موجود و کاربرد آن در طرح‌های توسعه» ندارد. نهادینه شدن این اندیشه در بدنه‌ی سازمان اما، یک ضرورت است که در پی به وجود خواهد آمد. بیت‌المال دیگر ظرفیتی برای سعی‌وخطا ندارد و اکنون زمان تصمیم‌گیری‌های دقیق با کمترین آسیب به محیط طبیعی و محیط فرهنگی است.

1این واژه را برای نمایش عمق اندوه خود از توسعه ناپایدار در جزیره و به منظور اثربخشی بر ذهن خواننده ساخته‌ام و امیدوارم مایه رنجش هیچ بزرگواری نشود.

2باید گفت روستاسازی نیز از آن واژه‌های غریب است که قاموس حرفه ما جایی ندارد و ابدعی است برای رساندن مفهوم ضرورت تفاوت در طراحی اصول فضای روستایی و فضای شهری. باز هم با شرم باید گفت روستاهای ما نیز اگر بخواهند توسعه یابند یک خیابان عریض آن‌ها رو به دو نیم میکند و به سرعت باد می‌شوند کاریکاتوری از یک شهر بی‌هویت ایرانی. تاریخ هنر درباره ما چه خواهد گفت!؟

3فعالیت‏های اخیر آقای دکتر دشتی‏زاده و همکارانشان روحی تازه و امیدی نو به این حوزه دمیده است.

4ٰدر حال حاضر سازمان در حوزه‌هایی مانند علوم زمین، محیط‌زیست و اقتصاد از پایان‌نامه‌های دانشجویی حمایت می‌کند که اقدامی مثبت اما ناکافی است.

5سازمان‌های مردم نهاد

Piramoon Architects Co. Ltd. © 2020

Designed & developed by resaneyehezare.com